رئیس سازمان ثبت اسناد کشور درباره آمار ثبت ازدواج و طلاق در سال ۹۷ گفته است که بیش از ۱۷۹ هزار مورد طلاق در سال گذشته ثبت شده و ۸۵ درصد ن و ۷۵ درصد مردانی که طلاق میگیرند، کمتر از ۴۰ سال دارند(منبع: فردا). در این بین باید بدانیم طلاق، اتفاق تلخی است که در زندگی مشترک برخی زوج ها اتفاق میافتد و متاسفانه در سالهای اخیر روند و سیری صعودی نیز در جامعه ما داشته است. به هر حال واقعیت این است که زوج ها در برههای از زندگی مشترک تصمیم میگیرند رابطه مشترک خود را خاتمه دهند؛ اینکه چرا، به چه علت و برای چه، موضوعاتی هستند که از حوصله این بحث خارج است چراکه علل و شرایط مختلفی منجر به جدایی یا طلاق میشود اما موضوع مهمی که در این مطلب به آن خواهیم پرداخت، چالشهای بعد از طلاق است که به خصوص برای افراد زیر ۴۰ سال، دردسرساز میشود زیرا طلاق به منزلۀ یک تغییر در زندگی است و هر تغییری با خود چالشهایی را به همراه دارد و این چالشها (موضوعاتی مثل نگاه اطرافیان، سوالاتی که آنها میکنند، احساس افسردگی، ازدواج بعد از طلاق و…) نیازمند توجه و بررسی است. میتوان اینگونه تبیین کرد که طلاق یک نوع سوگ به معنای از دست دادن است و درک و فهم مراحلی که در سوگ اتفاق میافتد به ما در درک و فهم چالشها و موضوعات بعد از طلاق کمک میکند که در ادامه به آن ها اشاره می شود.پس ادامه مطلب را بخوانید…
۱-انکار واقعیت فایدهای ندارد!
اولین چالشی که زن و مرد بعد از طلاق با آن روبه رو میشوند، انکار واقعیت است. در این مرحله ممکن است فرد، طلاق و جدایی را باور نکند و مدام به دنبال بازگشت به رابطه و جستوجوی آن باشد. تصمیمی که یا به خاطر طلاق اشتباه است یا اینکه فرد به دلایل عاطفی، دنبال بازگشت بدون داشتن دلایل منطقی است که احتمالا دوباره با مشکلات قبلی روبهرو خواهد شد. بعد از طلاق و حتی زمانی که فکر بازگشت به رابطه به سراغ فرد میآید، با در نظر گرفتن شرایط، موقعیت و همچنین طرف مقابل، مهم است که فرد در مرحله انکار نباشد تا بتواند تصمیم بهتری بگیرد.
((چالشهای بعد از طلاق خصوصا برای افراد زیر ۴۰ سال، دردسرساز میشود زیرا طلاق به منزلۀ یک تغییر در زندگی است و هر تغییری با خود چالشهایی را به همراه دارد و این چالشها (موضوعاتی مثل نگاه اطرافیان، سوالاتی که آنها میکنند، احساس افسردگی، ازدواج بعد از طلاق و…) نیازمند توجه و بررسی است)).
۲-دنبال «چرا من؟» نباشید!
دومین چالش، عصبانیت و «چرا من؟» است؛ فرد در این مرحله به دنبال این است که چرا باید برای من اتفاق بیفتد؟ در این مرحله ممکن است در مقابل سوالات دیگران خیلی گارد بگیریم و با عصبانیت به آنها پاسخ دهیم و واکنش غیرمنطقی داشته باشیم. حواسمان باشد تا زمانیکه به سمت پذیرش حرکت نکنیم، واکنش ما میتواند افراطی باشد و گاهی به خاطر یک نگاه دیگران، عصبانی خواهیم شد. اگر نتوانیم با این موضوع کنار بیاییم، مشکلات زیادی در انتظارمان خواهد بود.
۳-جر و بحث با خودتان را تمام کنید!
در سومین مرحله، فرد وارد جر و بحث با خود میشود؛ به عبارتی با خود میگوید که «اگر فلان کار را انجام نداده بودم»، «اگر بیشتر صبر میکردم»، «اگر انرژی بیشتری میگذاشتم و تلاش بیشتری میکردم» یا «اگر اینقدر کوتاه نمیآمدم» و … این جدایی اتفاق نمیافتاد. در این مرحله ممکن است میل زیاد به بازگشت داشته باشیم ولی حواسمان باشد این میل به بازگشت به دلیل حل نشدن تعت قبلی تصمیم عاقلانه و درستی نیست و میتواند آسیبهای بیشتری را متوجه ما کند. مگر این که با مراجعه به یک مشاور ،از منطقی بودن این تصمیم مطمئن شویم.
۴-افسرده شدنتان طبیعی است اما…
چهارمین چالش، ابتلا به اختلال افسردگی است؛ بعد از اینکه متوجه میشویم واقعا یک رابطه تمام شده است و دیگر قابل بازگشت نیست و همه چیز تمام شده، احساس غمگینی، افسردگی، تنهایی و بیکسی میکنیم و در این تنهایی نیاز زیاد به همدلی، محبت و توجه دیگران داریم. درست در همین مرحله ممکن است برای پر کردن خلأ و احساس تنهایی نیاز به شریک شدن و همراه شدن با فرد دیگری را پیدا کنیم و بهعبارتی بهدنبال جست وجوی یک حمایت عاطفی جدید خواهیم بود. اگر در چنین شرایطی به فرد دیگری علاقهمند شدیم، حواسمان باشد که ناشی از تنهایی و احساس غمگینی نباشد زیرا باز هم یک تصمیم عاقلانه نخواهد بود و نشاندهندۀ این است که شما هنوز درگیر رابطۀ قبلی هستید و از رابطۀ قبلی هنوز جدا نشدهاید. این افسردگی دو جنبه مثبت و منفی دارد؛ جنبۀ مثبت آن، این است که این افسردگی به شما کمک میکند طلاق و رفتن شریک زندگی را بپذیرید و پلهای باشد برای پذیرفتن. جنبۀ منفی آن نیز این است که میتواند منجر به ناامیدی و حس غمگینی شدید در شما شود. ضمن اینکه این احساس غمگینی طبیعی است؛ اما نیاز است در این دوران با یک روان شناس بالینی و مشاور خانواده در ارتباط باشید.
۵-با اطرافیان و سوالاتشان چه کنم؟
مهمترین و آخرین چالشی که زن و مرد بعد از طلاق با آن روبه رو میشوند، پذیرش واقعیت است. این موضوع به آن معنا نیست که شما از موقعیت پیش آمده راضی هستید بلکه پذیرفتهاید از دست دادن، رفتن و جدایی از همسرتان واقعیت است و غیر قابل تغییر. باید بپذیرید طلاق اتفاق افتاده و این رابطه با تمام کم و کیفش تمام شده است و قرار نیست طرف مقابل برگردد. اگر این پذیرش اتفاق بیفتد: ۱- دیگر ومی نمیبینیم در برابر سوالات دیگران به افراط از خودمان دفاع یا تلاش کنیم دوست و آشنا را متقاعد کنیم که من مقصر نبودهام و میتوانید به راحتی پاسخ ندهید، ۲- اگر بپذیرم فردی هستم که طلاق گرفتهام، دیگر نگاه اطرافیان مرا اذیت نخواهد کرد و ۳- اگر بپذیرم حقیقتی است که در زندگی من اتفاق افتاده ، دیگر بهدنبال این نخواهم بود که خیلی زود جایگزینی برای آن پیدا کنم زیرا صرف جدایی و تنها بودن، مرا دیگر خیلی اذیت نمیکند.
درباره این سایت